میدونید آدمی که تو روابطش موفق نیست حالا به هر دلیلی !
و هی گند میزنه با حرفاش رو همه چیز !
آدمی که بلد نیست قایم کنه احساسات لعنتیشو که اعصاب اطرافیانشو خورد نکنه!
آدمی که روزی هزار بار با خودش قهر میکنه و هیچ وقت هم آشتی نمیکنه!
آدمی که دیگه تظاهر کردنم یادش رفته ...!
از اونجایی که این آدم بنده هستم !
و الان به این نتیجه رسیدم که کلا بلد نیستم حتی حرف بزنم !
و هیچ کس اصولا توانایی درک احساسات اینجانب رو نداره !
و نمیتونه بفهمه چرا من باید ناراحت بشم از یک کلمه !
اصلا باید بره بمیره !
خودم و میگم!
نشستم الان کلی تصمیم گرفتم !
خوابم که نمیبره به سلامتی !
تصمیم گرفتم ....
اوووم راستش
چه طوره که قطع کنم همه چیو تنها شم ؟
این جوری نه از نوع رفتارام با بقیه میترسم
نه کسی به خاطر من ناراحتی میکشه
و نه موجود اضافه ای هستم واسه بقیه !
تو فکره اینم خودم و حتی تو این دنیای مجازی گم و گور کنم(حتی شده واسه یه مدت!) گوشیمم که تنها چیزیه که زورم بهش میرسه و هی به بهانه ی مختلف خاموشه و شاید خاموشیشو تا یه مدتی همیشگی کنم!
و ارتباط تلفنی هم که ماشالا دفعه ی اولم نیست که کسی زنگ میزنه و خیلی راحت میگم نمیتونم حرف بزنم !
خب کاره سختی نیست !
حداقل تو این موقعیت !
نمیدونم
تواناییشو دارم یا نه!
شب همین امشب با ابوالفضل حرف زدم .
بچه ی خوبی شدم واقعا!
ولی فهمیدم بچه ی خوب شدن به من نیومده!
سعی میکنم اون مدل بالایی رو عملی کنم ! امیدوارم بتونم . نمیدونم شایدم بی خیالش شدم !
لعنت به این وضعیت الانم که مغزمو شسته ...
اصولا آدم مزخرفیم !
پی نوشت :
-اوضاعم ناجوره . میخوام خودزنیه بدنی نکنم خودزنی حرفی میکنم . دسته خودمم نیست مثه همیشه ...